فرهنگ، فضای کیهان یا نظم و “نا فرهنگ” یا طبیعت فضای خائوس یا آشوب است و در نهایت فرهنگ فضای متعلق به خود ما و نافرهنگ فضای متعلق به دیگری است.
(واکاوی نظریه فرهنگی”سپهر نشانه ای” یوری لوتمان، سرفراز و دیگران ۱۳۹۶)
این مجموعه به دنبال یک فاصله گذاری میان خشونت و سوژه است. از آنجایی که در رویارویی مستقیم با خشونت [که به قول ژیژک ذاتا تحیرزا است]، قدرت اندیشیدن از میان می رود و بدون الزام اخلاقی نمی توان آنرا تفسیر کرد؛ عامل خشونت ورزی درونی و بیرونی با شکلی از تجربه گرایی و تداخل در عکاسی مستند، به شیوه ی قرار گرفتن در محیطی ناآشنا بررسی شده است.
از دلهره ی تنها ماندن در یک بیشه زار بعد از غروب تا خشکسالی و کوچ و کشته شدن و در نهایت رهاشدگی، آنچه انسان معاصر به آن گرفتار است، می تواند نوعی از خشونت طبیعت بر انسان، انسان بر طبیعت و انسان بر انسان باشد.
تن که به شکل یک پرتره ی ناکامل مخدوش می شود، حاصل پروسه دنباله داریست که خودش را در مسیر یک سال عکاسی در حومه دو شهر غربی کشور می یافت.