عادت کردهایم که عکسهای ورزشی با لنز تله نشانمان دهند. عادت کردهایم به سرعت بالای شاتر در این عکسها؛ اما «آلفرد بلو» این قواعد را به هم میریزد. چند نفر را دیدهاید که با لنز فیشآی عکس ورزشی بگیرند؟ اگر جملات بالا برایتان کمی گنگ است این چند خط را بخوانید.
چند بار تا به حال برایتان پیش آمده که از کسی عکس بگیرید و چشمهای سوژه بسته بوده؟ یا برعکس، چندبار در عکسها چشمهایتان بسته افتاده است؟ وقتی تنها هستید یا فقط از یک نفر عکس میگیرید، میشود نتیجه را تغییر داد. به لطف فنآوریهای دیجیتال، حالا که خیلی ساده و در لحظه میتوانید نتیجه را ببینید و اصلاحش کنید. یادتان هست مصیبت آنالوگ را؟ حالا فکر کنید وقتی چند نفر توی عکس هستند. یا با لحظه بیتکراری روبهرو هستید.
حتما این پرتره معروف از سالوادور دالی را دیده اید. فیلیپ هالسمن به همراه دستیارانش بیش از ۶ ساعت وقت گذاشته تا این عکس را بگیرد. در این ساعات ۲۸ عکس گرفته است. هر بار تکرار شده است: یک نفر صندلی را نگه داشته، بوم و سهپایه و چهارپایه را با سیم آویزان کردهاند. همسر و دختر دالی هم گربهها را انداخته و آب را پاشیدهاند. خود دالی را هم که در حال پریدن میبینید. شاید جالب باشد بدانید هالسمن به سوژههایش میگفته بپرند چون باور داشته در لحظه پریدن شخصیت واقعی افراد نمایش داده میشود، بدون هیچگونه صورتک غیرواقعی!
وقتی عکس ورزشی میگیرید، نمیتوانید به زننده گل بگویید، دوباره تکرارش کن. حمله، دفاع، پرش، مشت یک بوکسور توی صورت حریفش و… همه در یک لحظه بیتکرار اتفاق میافتند. سرعت اتفاق آن قدر بالاست که حتی بازیکنان توی زمین هم نمیتوانند جلویش را بگیرند. آن قدر بیتکرار است که نمیتوانند دوباره به همان شکل بازسازیاش کنند. اتفاق چنان نامحتمل و غیرارادی است که حتی خود اجرا کننده تکنیک هم چند لحظه قبل از آن بی خبر بوده است! حالا فکر کن عکاس ورزشی در آن جا چه میکند؟
عکاسهای ورزشی عموما به سراغ سادهترین جوابها می روند. مینشینند پشت دروازهای که احتمال گل خوردن در آن بیشتر است یا برایشان مهمتر است که گل بخورد. لنزهای بلند استفاده میکنند و عموما با چند دوربین عکاسی میکنند. ترجیح میدهند از دیافراگم باز و سرعت بالا استفاده کنند. معمولا مهمترین بازیکنها را با دوربینشان دنبال میکنند. بازی را از پشت ویزور دوربین میبینند و …
همه اینها را انجام میدهند، اما هنوز باید خیلی خوشاقبال باشند تا بتوانند عکس خوب بگیرند. عکاس ورزشی صدها عکس از یک مسابقه میگیرد و میداند لحظات درون زمین چقدر مهم هستند. حالا یکی پیدا شده که به این قواعد و روش ها احترام نمی گذارد.
آلفرد بلو سرعت شاتر را کم میکند و از محو شدن سوژهاش نمیترسد. این شاید یکی از مهمترین ویژگیهای اوست. ال ظاهرا ابتدا ورزش میکرده و از دل ورزش به عکاسی کشیده شده است. شاید به همین دلیل است که عکسهای او بیش از آنکه درباره ورزشکاران و جریان غالب عکسهای ورزشی که سلبریتی محور هستند باشد، موضوع محور است. او شجاعت آن را دارد که عکس ورزشی بگیرد، بیآنکه مجذوب یا مغلوب سوژهاش باشد. بسیاری از عکسهای او از زاویه بالا و با اشراف به صحنه ورزشی عکاسی شدهاند. وقتی از زیر آب و با لنز ۳۶۰ درجه عکس میگیرد، اساسا دیگر برنده و بازنده یا حتی ویژگیهای جسمی ورزشکار برایش اهمیت ندارند. زیبایی اتفاقی که شنا در آب ایجاد میکند برای او مهم است. او ورزشکار را از پس زمینه تصویر جدا نمیکند. تماشاچیها و محیط ورزشگاه برایش اهمیت دارند و این را با تاکید به بیننده نشان میدهد. انعکاسها برای او مهم است. به سادگی اجازه میدهد انعکاس به بخش مهمی از تصویرش تبدیل شود.
او شاعر است. جلوی تخیلش را نمیگیرد و به دنبال تخیلش پرواز میکند. گلفباز را میبرد زیر آب و از او عکس میگیرد. فکرش را بکن! مهمترین اتفاق گلف سرعت و قدرت ضربه است و دقیقا زیر آب هر دوی اینها بیمعنی میشود. او قدرت تخیلش را به رخ همه میکشد. چه آن ورزشکاری که حالا تواناییهایش دیگر فاقد اعتبارند و چه بینندهای که به چشمانش شک میکند.
او به سادگی از لنزهای واید استفاده میکند و نمیترسد که ممکن است همه چیز را از دست بدهد. مسابقه و برنده و لحظههای ناب را. به جایش فرصت میدهد که افراد بیشتری در قابش جا بگیرند و پرسپکتیو تصاویرش حس حرکت به مخاطب بدهد. درست برعکس اتفاقی که با لنز تله در عکسها میافتد. همه به هم میچسبند و همه چیز در لحظه خاص یخ میزند.
او شاعر است چون روح ورزش برایش مهم است. عکس ضدنور میگیرد. پشت سر سوژههایش میایستد. فرصت بازی با رنگ و نور را به خودش میدهد. او میخواهد به مخاطب روح ورزش را نشان بدهد نه چهره ورزشکار را. او عجیبترین زاویهها را تجربه میکند و به نمایش میگذارد.
و البته در نهایت او شاعر خوش اقبالی است. لحظههای ناب جلوی لنزش قرار میگیرند. شاید برای این بتواند مدعی شناخت ویژه یا تلاش مستمرش شود اما یقینا نمیتواند بگوید قرار گرفتن در محیطهایی که به او این فرصت را دادهاند، خوش اقبالی نیست. ال اگر به ورزش ادامه داده بود، احتمالا میشد یکی از بهترین کسانی که همیشه در نقطه ای از زمین توپ میگیرد که هیچ کس انتظارش را ندارد. شاید همیشه پاس گل ندهد اما روحیه تیمی و مانور فردیاش به درجهای از کمال رسیدهاند که تصویر او را در ذهن جاودانه میکنند و تماشاگران اساسا برای دیدن به زمین خیره میشوند و حتی اگر در تیم رقیب باشد، نمیتوانند به او احترام نگذارند.